loading...
سایت متفاوت جیز میز | دانلود
Jizmiz بازدید : 402 یکشنبه 19 آذر 1391 نظرات (0)

پای کامپیوتر بودم چشمام خسته شد.. پَریدم رو تخت یه ذره دراز بکشم خستگیم که رفع شد برم بیرون..
گوشیمو کوک کردم نیم ساعت بعد آلارمش روشن شه..
هنوز خوابم نبرده بود مامانم اومده تو اتاق..منم سرم زیر پتو
میگه:زیر لبا، آخی مادر فدات بشه .. خوابیدی؟
چی میشد بچگیاتم همینجوری مثله بچه آدم آروم میخوابیدی.. سر هر بار خوابیدنت بساط داشتم از بس پُر انرژی بودی..
ای مادر بچه ها چه زود بزرگ میشن..آدم خودشم نمی فهمه..
دیدم پای درد و دل مـامـان خانــوم باز شده، پاشم بشینم پای حرفاش..
بلند شدم گفتم مـامـان خـانـوم هنوز خوابم نبرده بیا درد و دل کن..اصلا خوابم نمیاد..
برگشته میگه:عـــه تو که بیداری.. خجالت بکش، درست شو،حالا حرفای منو گوش میدی،من حرفی ندارم.. باید برم آشپزخونه..
در اتاق رو کوبید و رفت..
آخـــــــه مــــادرِ مــــــن اگه مـــن بلند نمیشدم که تا شب بالا سرم حرف میزدی..!!!
مامانِ بی درد و دلــه که مــن دارم؟؟؟!!!

Jizmiz بازدید : 410 یکشنبه 19 آذر 1391 نظرات (0)

عاغا دیشب برقامون رفته بود خوب مسلما تلویزیون خاموش میشه پدر ما هم بلند شد از اتاق اومد بیرون منم داشتم شام میخوردم دیدم بابام صدام کرد میگه چرا این کامپوتر روشن نمیشه منم یه نگاه بهش کردم گفتم حتما نفتش تموم شده 
من :)))
بابام:-X
کامپیوتر :-ا

Jizmiz بازدید : 740 یکشنبه 19 آذر 1391 نظرات (0)

بعضی از دخترا هم هستن که تا قبل عقد اسمشون آرمیتا بوده.
بعد وقتی دارن قند میسابن رو سرشون و خطبه خونده میشه،یهو میبینی عاقد میگه:
.
.
.
دوشیزه "خدیجه قره قوزلوی جادوغ آبادیِ اصل"،آیا من وکیلم؟
:))))

Jizmiz بازدید : 354 یکشنبه 19 آذر 1391 نظرات (0)

ما یه فامیل داریم خیلی شکمو هست(30 سالش میشه) هر وقت میاد خونمون اول میره تو یخچالمون هر چی ببینه بر میداره میخوره:D
یه روز من رفته بودم موز و شیرو ... خریده بودم که خیر سرم معجون درست کنم شب که میرم باشگاه بخورم وقتی شنیدم فامیل شکمومون میخواد شب بیاد خونه مون رفتم همه ی خوراکی هامو قایم کردم. یه جا که عقل جنم بهش نمیرسید با خیال راحت وقتی اومد خونمون رفتم پشت تی وی نشستم فیلم ببینم 
چشمتون روز بد نبینه بعد از 10 دقیقه دیدم پلاستیکی که توش خوراکیامو قایم کردم دست فامیلمونه نامرد چه با اشتها میخورد منم زیر چشمی نگاه میکردم و حرص میخوردم اگه فقط یه نارنجک داشتم میبستم به خودم بعد می پریدم تو بغلش دو تامون منفجر میکردم.(حیف ما جوونا ایرانی امکانات نداریم)
اینم از فک و فامیل ها غارت گر ماااا
و اینطوری شد که من همچنان لاغر موندم .

Jizmiz بازدید : 402 یکشنبه 19 آذر 1391 نظرات (0)

ب اتفاق خانواده داشتیم فیلم میدیدیم مادره تازه بچشو خابونده بود ک گوشی بابام زنگ خورد. مادرم فورا میگه:خاموشش کن بچه خابیده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یعنی من چی بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان جون اگه من خاب بودم همچین حرفی میزدی؟نه میزدی؟

Jizmiz بازدید : 374 یکشنبه 19 آذر 1391 نظرات (0)

داداشم قنادي داره ،ديروز برگشته دو بسته شکلات آورده خونه ميگه اينو بخوريد حيفه!! تاريخ مصرفش گذشته مشتري نميبره!!
داداشه خانواده دوسته داريم؟!

Jizmiz بازدید : 346 یکشنبه 19 آذر 1391 نظرات (0)

آقا داییمینا اومدن خونمون دخترش 4 سالشه رفته بود تو حیاط بازی کنه بعضی وقتام درو وا میکرد میرفت تو کوچه
داییم گفت برو دعواش کن تو کوچه نره
رفتم با اخم گفتم تو کوچه نری ها
گفت چشم
موندم دهه 80 و چشم
که یه دفه گفت ولی اگه بخوام میرم به تو هم ربطی نداره!!!! :دی

تعداد صفحات : 6

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3554
  • کل نظرات : 129
  • افراد آنلاین : 25
  • تعداد اعضا : 282
  • آی پی امروز : 800
  • آی پی دیروز : 919
  • بازدید امروز : 2,096
  • باردید دیروز : 10,173
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 48,079
  • بازدید ماه : 48,079
  • بازدید سال : 1,094,371
  • بازدید کلی : 5,475,365